dard dell shekaste man

ناله های دل من !

 

نوشته شده در پنج شنبه 18 آبان 1398برچسب:,ساعت 13:15 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

 

نوشته شده در دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:,ساعت 19:59 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

چی باید بنویسم توی دلم که کلی حرفه اما نمیدونم از کجا بگم از چی بنویسم فقط میخوام
بگم خیلی خسته ام از همه چی از زندگی از این دنیا از این ادماش ...
  وای که چقدر سخته
یه حرفی تمام وجودتو ریخته باشه بهم اما نتونی بازم بلند داد بزنی بگی . چقدر سخته زندگی رو که فکرشو نمیکردی روزی اینجوری بشه باید به زور تحملش کنی ... میخوام بگم سیرم از
این زندگی حتی از خودم  خدا جون کمکم کن
 میدونم که اگه نبود اون خدا ... شاید حالم از این بدتر میبود... خدارو دوست دارم واسه بودنش کنار من واسه اینکه همیشه بفکرمه واسه اینکه حتی در بدترین شرایطم تنهام نزاشته

نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 17:21 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

این شب هاچشم های من خسته است گاهی اشک گاهی انتظار...

این سهم چشم های من است

.مترسک ناز می کندکلاغ ها فریاد می زنندو من سکوت می کنم....
سكوت...این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان!

نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 17:19 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

عشق توشوخي زيبايي بود که خداوند با قلب من کرد !

زيبا بودامّا... شوخي بود !...

... حالا ..تو بي تقصيري !

خداي تو هم بي تقصير است !

من تاوان اشتباه خود را پس ميدهم . . . !

تمام اين تنهايي تاوان « جدّي گرفتن آن شوخي » است

نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 17:17 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 17:12 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

اشکهایم که سرازیر می شوند

دیـــــــــــــری نمی پاید که قندیل می بندند

عجیب ســــــرد است هوای نبودنت

 

نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 17:9 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه، باید بروم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست

نوشته شده در چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:,ساعت 22:29 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

روی قبرم بنویسید مسافر بوده ست بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده ست
بنویسید زمین کوچه ی سرگردانی ست
و در این معبر پر حادثه عابر بوده ست

نوشته شده در چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:,ساعت 22:27 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

نوشته شده در چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:,ساعت 22:26 توسط sajad|

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


آخرين مطالب
» چــــــــــــــی بگــــــــــــــــــم
» شب ها
» عشق و شوخی
» هم نفس
» اشکهایم
» کیوفان
» گفتی که مرا دوست نداری
» روی قبرم بنویسید مسافر بوده ست
» چه خوب است ادمها
» غصه نخوری دل بی کسم
» انتظار عشق
» درگذر از جاده
» زندگی هنرنقاشی کردن است
» می شمارم دانه دانه باران
» مرغ عشق
» کـاش مـی فـهـمیـدی قـهـر میـکنم
» شیطان
» این روزها

Design By : Pichak